Wednesday, June 14, 2006
نمی دونم.هميشه فکر می کنم يکی پيدا می شه يه روز.که وقی بهش بگم اسم آی پادم بيگ دله بهم نخنده/يا بگم که يه وبلاگ دارم فکر نکنه خلم.يا اگه بهش بگم بی هيچ دليلی بغض دارم نگه بهم مرفه بی درد! يا وقتی دلم بخوادش سر سه سوت بياد.بی غر.بی منت. با دستهای گرم و چشمای براق و گوشهای آماده برای غر شنيدن.بعد حالا که موهامو صاف صاف کردم و دیگه از وینگوله موهای خوشگلم خبری نیست! (چون خودم موهای لخت شل و ول چشم کور کن دوست دارم)هی نياد تعريف کنه از فلان عوضی و فلان جنده که موهاشون فرهای خوشگل مشگل! داره.يا وقتی نصفه شب زير پتو صداش کردم نگه جانم.بگه جوووونم.يا يا يا.نمی دونم. يه آدم می خوام با اين پکيج! اينجوری!:)راستی!دلم برات تنگ شده آخه/از خودم حرصم می ياد/ با اينکه خيلی از اينايی که من می خوام تو پکيجش!!! نيست بازمممم دوسکش دارم
Felan AlbateH!!!!:)