Wednesday, March 15, 2006

دارم یاد می گیرم که با ايگنور کردنننن آدمهاا!رسماااا برينم بهشون!!!اونقدرم خوب عمل می کنهههه!کافيه محل سگ نذاری بهش!می ياد پاتم ليس می زنه!!!!



خااااک بر سر بی جنبه ات که چاره ات فقط و فقط ايگنوره!


آخه يکی نيست بگه کوفته تو که از ديدن يه سوسک نود بار جيغ می زنی و می شاشی به در و دیوار بعد حالا نمی شه وقت فيلم ترسناک گرفتن خفه شی!!!!؟



The Fog


نترسناک ترين فيلم دنيا!

يه روزم که ميريم يه ذره بی خيال باشيم!!!! تخمه بکشنيم! فيلم ببنيم توی کوفته بايد کارشناس سينمايی بشی!


Tuesday, March 14, 2006

مختصر مفید بخوام بگم: می شه:


تخمی ترين چهارشنبه سوری عمرم.


Saturday, March 04, 2006

تمام اون ۷ دقيقه ای که جلو چشمای گرد و قلبمه ی اون همه ادم.جلوی تيک تاک ساعت.جلوی ويکتور قلقلی.جلو خالی پشتم وايساده بودم و هی می گفتم و اين منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد.هی از خودم آنالیز!در می کردم!...ديس ايز آي ا ومن ا لن ....!داشتم به ترجمه ی تخيلی ايمان بياوريم به آغاز فصل فکر می کردم.به اينکه چرا شعر فروغ نازمو! انتخاب کردم با اين ترجمه ی زپرتيش!
هزااار بار تو دلم ازت معذرت خواستم فروغ.شنيدی؟


متنفرم از اين که اينجا بشه جايی واسه چس ناله های بی ادبانه ام!!! اما خوب که نگاه می کنممممم می بينم هيچ جا امن تر از اينجاااا نيست!!!!!!


Thursday, March 02, 2006

من برم درس بخونم.خانم بشم.وکيل بشم.بسه وب گردی!!!!!.!:)


حالم خيلی خوب شده.کم کم داشتم نگران خودم می شدم.ديگه مرده.خوبه خوبم! فکرو خيالش مدام چوب تو کونم می کرد! الان اما غصان نيستم.به درک.خوب هر آدمی! ممکنه اشتباه کنه!!!!(چه زر مفتی!)خوبيش اينکه الان رسما به هيچ جام نيست!دلم يه جورايی تنگ شده بود واسه همين تنهاييه.خوبه!:)