زور می زنم بهم خوش بگذره همش بايد زور زد انگار.
زور می زنم بهم خوش بگذره همش بايد زور زد انگار.
طوبا می گه:
نوشتن کار مزخرفیه
مث خندیدن
یا حرف زدن
آدم
حتی در حین انجام دادنشون
میفهمه
بعدش چی در انتظارشه
راس می گی.
koon soozi
عاشقی کار آدمای بيکاااره.
منم که بيييکااااااار!
یه فکت: اگه به فاک نبری به فاک میری. چه فکت تخمیه.
رولت بخور بابا.کون لق همه.
.
خسته شدم از بس این وری به زندگی نگا کردم. گردنم شکست.درد گرفت. خسته شدم از بس طرز فکر تخمی آدمای کج و کوله رو با گردن کج کردن دیدم. به من چه که اونا کجن.به من چه که اونااا کجکیه همه چیشون؟ به من چه؟ چرا همش من باید خم شم.کج شم.بچرخم؟چرا یه بار اونا صاف وای نمی ستن؟ که من ببینمشون. اه. هذویونه اینا.
یاد گرفتم دیگه هیچ وقت به هیچ کس دل خوش نکنم.بهتره. امن تره.
آدمای تخمی. حالمو بهم می زنین.تک تکتون.
دهنه مارو صاااااف کرد ای بابا!
دارم مي ترکم. نمی دونم از خوابه ياا از غصه~
«اتاق
در احاطه خطهای عمودی
پرده
پنجره
كتابخانه
كتابهای توی كتابخانه
و من
كه طول و عرض اتاق را
میروم و میآیم.»
قدسی قاضی نور
يکی بياد دلداريم بده.بگه: خوب می شه همه چی.استعداد می خواد که يه آدم اين همه چيزو بريزه تو خودش؟نذاره از بالا پايينش بزنه بيرون نه؟ من الان همه چی رو چپونده تو خودم.همه فکر می کنن من الان تو کونم عروسيه.بددهنم شدم.به درک سياه!
غصه تکثير می شه.
نصفه شبي.خزيدم اين گوشه.صدای نفس های مامان می ياد.من دوس دارم تا صبح بشينم اينجا يه هيچی فکر نکنم جز فونت و ورد.....
اين لاتام بامان.اين دافام با مان!
چه وضعيته دراميه که بنده داره همچين آهنگ تخمی رو زمزمه می کنم....
پسره جدی جدی داره مي ره.من هی می چرخم دور خودم.بغض می کنم
توام بيا برين به اين دل ما.رااحت بااش.
بريم برقصيم؟
ليماک جون ايول با اين آهنگ زيبااااااات!
بی قرارم بی قرار اون لحظه ی ديدارواسه ی لحظه ی آغوش تبدار!
نگرانم.بی تو نشه دووم بيارم!
هه هه!:)من خيلی بدبختم! خيليااااا!
فحش کم اوردم که نثار کنم! گيری کرديماااااا!
تو يه جمله اش شونصد باار گفت قربونت برم الهی!
خفه!خفه!
پرم از گريه.اه. چرا مثلا نمی شه من پر بااشم از عشق! يا بوس! يا شادی!زندگی داری ميدهی به فاکم! دست وردار!خسته شدم از هی رفتن.از هی جا عوض کردن.از پا در هوا بودن.از اينکه اين شهر کوفتی رو هم می خوان ازم بگيرن. که می خوان آزارم بدن.دورم کنن.می خوام همه چی ثابت باشه.پايدار باشه.بی پستی بلندی. بی استرس.بی ترس.خسته ام.چقدر بگم؟به کی بگم؟ تا کی بگم؟چند سالمه؟اينکه دلم می خواد حالا که بعد از دوسال دارم اسمشو می ذارم خونه ام بمونم خيلی توقع زياديه؟خيلی عظيمه؟ اه/
دلم قده خدا گرفته به خدا.
باد ما را خواهد برد
در شب كوچك من افسوس باد با برگ درختان ميعادي دارد
در شب كوچك من
دلهره ويرانيست
گوش كن
وزش ظلمت را ميشنوي؟
من غريبانه به اين خوشبختي مي نگرم
من به نوميدي خود معتادم
گوش كن وزش ظلمت را ميشنوي ؟
در شب اكنون چيزي مي گذرد
ماه سرخست و مشوش و بر اين بام كه هر لحظه در او بيم فرو ريختن است
ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باريدن را گويي منتظرند
لحظه اي و پس از آن هيچ .
پشت اين پنجره شب دارد مي لرزد و
زمين دارد باز ميماند از چرخش
پشت اين پنجره يك نا معلوم نگران من و توست
اي سراپايت سبز
دستهايت را چون خاطره اي سوزان در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسي گرم از هستي به نوازش هاي لبهاي عاشق من بسپار
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد
بحث داغ می شه.حرصم می گيره. دختريکه با اون موی رنگ عنش هی نظريه می ده. آخه جنده خانم تو برو بده دوست پسرت برينه به موهات ديگه نيا زر مفت بزن راجع به تبعيض جنسی! عنينه خانممممممم .ريد به کل روزم.