Thursday, November 30, 2006

مهم اینه که رد شی.
از چی و کی مهم نیست
می تونی از یه کافه ی خوشگل رد شی و نری توش
یا می تونی از کنار قشنگ ترین اتفاق زندگیت رد شی و نری توش! رد شی. بای بای کنی و بگی رد می شم!

باز الان دارم قصه می گم انگار

منطقیش اینه که من الان برم آت وآشغالمو ببندم.یا کتابی که زنیکه داده تموم کنم.یا برم یه چیزی بخورم.یا برم کتاب کتابخونه رو بس بدم و هوا بخورم/
عوضش می تمرگم اینجا. چیز می نویسم و فک می کنم کجاش اشتباهه؟ کجاش؟

عقده ای شدم.هیچ کس هیچ وقت به هیچ مناسبتی برام کتاب نخریده. جز بابا.
.
.
.

گاهی
باورم نمی شه
این دختره عصبانی منم.
انگار که اینی که اون بیرونه با اونی که تومه.مچ نیست.
مچ نیست.
نیس.
نیست.

قرص جلوگیری/
.
.
.
.
.
.
.
.

قرص جلوگیری از ترکیدن چیه؟

نقاشی می کشم.استعداد شکوفا می کنم.

Wednesday, November 29, 2006


Tuesday, November 28, 2006


کی می گه من اعصاب ندارم! بارون می اومد. گشاديم می اومد بذارمش تو کيفم. هات چاکلتم اشتباهی ريخت روش.خيلی ام تميزه.خيلی ام ارگنايزه!تازه امروز تايب کردمش و دادم دست زنه.تو کونش عروسی شد.:)

دیگه نی!

عصر چهارشنبه ی من
عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جون سختی من

اونقدر گه هست واسه خوردن.غصه نخور

دارم وسوسه می شم! کله مو! قرمز کنم! فک کن!

منم بهت می گم عن!

منم بهت می گم عن!

تو به من بگو خر!

Friday, November 24, 2006

تخمی ترين حس دنيا ريجکش ئه!

^به طرز فجيعی دارم می رينم اين روزا. هيشکی ام نيست جمعمم کنه.
^.بهش می گم اين روزا چت چت ام. می گم دارم می رم به فاک.بهش می گم ریدنش گرفته زندگی . از همه ور دارن می یان رووم! خودم اعصاب خودمو ندارم. دلم می خواد خودمو جر بدم! ی می گه همم خوب يه راه حل داره. خود کشی!!! يه دونقطه دی هم تهش می بنده. ديوث. بهش می گم غدام رو گازه داره می سوزه برم من.تو راه آشبزخونه بلند بلند می گم ريدی آقااا ريدی! بووو می ده! تو ديگه چرا؟ شوخی بود؟ ريدی جدی ريدی. دوستاتم که ته ريدمانن! تهش!





Thursday, November 23, 2006

عن.


شعور شخصيت صفر.

قيافه صفر.

خود عن.

عن که می گن تويياااااااااااااااااااااااااااااااااااااا:)

Wednesday, November 22, 2006

هوس بابل تی کردم/ چرا شيشکی نيست باهاش برم؟:(

هی می گه برم بخوابم.برم بخوابم. خوب برو بخواب ديگه! می خوای بيام جاتو گرم کنم؟؟؟؟ عجباااا!GOOZ!=))

مشنگيه مزمن/ نصفه شبی آبجو باز می کنم با چيبس:) زندگی قشنگه/نيست؟/ مشنگ کسی با أبجو مست نمی کنه:) / صبح کلاس دارم/ بعدم بايد برم کتابخونه محل زندگيو متر کنم:ي/ زندگی ما به گوزی! بنده! از واژه ی گوز! بدم می ياد:)

روز پنجشنبه اومد مثل سقائک پیر رو نو کش یه چیکه آب گفت به من: بگیر بگیر

زاخار يعنی چی؟:) يا شايدم ضاخاز يا ذاخار!:)هاان؟:ي

يه جای دنج تو کتابخونه بيدا کردم که می شه توش زندگی کرد. آفتاب گير. روبرو درختای لخت زشت. بايين آب روان! از فردا من اونجا ولم!:)

نظرتون!:) راجع به اينکه دوباره آدرس اينجا رو عوض کنم چيه؟:)


راستی خواهری جون جونممممم. عااااشقتم! بدون!:*

Tuesday, November 21, 2006

!هی ميرم بگم اونجای! مامانت!بعد می گم اونجای! مامان بدبختت چيکاره است اين وسط!

الان دلم يه چيزی می خواد که هيچ رقمه جور نمی شه حالا حاالاهااا!فاک بااااابااا

می گم دلگيری واگير داره مث اينکه.نهههه؟

من يک آدم تخمی می تووونم بشممم! نمی دونستم خودم! ماشالله قابليت هايی دارم خفن!


من مطالعات فرهنگيو می افتم!:)
خوب؟:)


رفتم يه دوربين خريدم خفن!

بعد شانس نيست که! دسته خره!

سه تا چيز مهمش نيست تو جعبه اش!

ای ريدممممم به وجودت!

Saturday, November 18, 2006

من يه چيزی فهميدم دو سه روزه!فرق نداره زن باشی

يا

مرد.

زندگی تخميه/نو متر وات!

.مثل کس خلای کس مشنگ منتظرم.

اه..مرتيکه ی جاکش. يه سال بيش رفته بودم بيشش برا چک اب ساليانه.بعده ی سال رفتم بيشش دوباره. برا چک اب ساليانه! مردک جاکش می گه آزمايشات بارسالت می گه نمی دونم سيستم دفاعی بدنت تخميه. شانس!!! هباتيت گرفتنت بالاست!!!!!! حتما بيا واکسنشو بزن!!!
آخه يکی نيسسست بگو. مردک من از بارسال تا حالا ۹۰ بار هباتيت گرفتم مردم که!!!!!!


Friday, November 10, 2006

جااان هفت جدت بيااا ديگه. دارم کووور می شم از خواااب!


امروز داشتم فکر می کردم.اگه ريد بهم.از در برم بيرون.از بنجره خودمو بندازم بايين؟!


گريستنم آرزووووست!

خلايق.هرچه.لااايق!

داارم می ترکم.اوووف.
گريه امه.
داااارم خفه می شممممم.
اه.اه.اومدم تورنتو.گه خوردمگريه. هيچ جای اين خونه نمی شه گريه کرد.
نگرانمممم.

آهنگای قديمی گوگوش کدوم گوری ان ؟؟؟من الان يه ساااعته دارم می سرچم! همش چرنديات جديدشه!!:(

کاش می شد.آدما رو خواند. مثل وبلاگ.کاش می شد. آدما رو حذف کرد. مثل وبلاگ.کاش می شد!
نمی شه دخترم.نمی شه. کاش ماش هم نکن!!!

اينم به زودی دچار شاش گرفتگی مزمن می شه.

بشاش.فقط به من نه!:)!

چرا.ملت. فکر می کنن اگه بيان از طرز سيگار کشيدنشون بگن يا بنويسن خيلی با حالن؟؟؟
انگار که آدم بياد بگه من اينجوری می رينم!!!...


والله.بابا گت ا لايف!

هی سيگار سيگار می کنين!!!

اه. بدممم می آد!!!!
بنده با نفس سيگار کشيدن مشکل ندارما!!!هرکی هرکار دلش می خواد بکنه!

اما:دود سیگار رو دادم بیرون و بهش گفتم.... طرز! سیگار کشیدن شخصیت طرفو نشون می ده.

فکررررر کن!!!!!!!! بی خیال!!! طرز گوزیدن چی؟اونم شخصیت طرفو نشون می ده!؟؟؟! ديگه بابا! ژست باکلاسی و بافرهنگی نگيرن ديگه با سيگار و قليون و یه چیز دیگه که نمی گم!:)

حرصی ام. مشخصه دیگه؟:)

Day0o0sبا Day0o0s هيچ فرقی نداره.


دختريکه جنده. زنگيدم بهت حااال دادم. بعد جلوی اون. رو تل ضايعم کردی. بد و بيراه بهم گفتی. حيف که اون کنارم! بود.ايکبيری.


زنگ زدی؟خووووب کردم گوشيو ورنداشتممم


عن.حالا بيا يکن اس منو ببوس. شااايد راجع به ات فکر کردم .يه کم!!!


چرا آدما اينقدررررر بی ظرفيتن؟؟؟؟؟؟!!!!

من با اين عادل مشرقی حاال می کنم. فر نو ريزن:) هاهاهاه. عادل مغربی هم به همين باحاليه يااا نه؟!

Thursday, November 09, 2006

سيم ظرفشويی خريدم.

حالا قابلمه شوی ماهر نيازمندم.


از اون کودکی! آب من با ماشين ظرف شويی تو يه جوب!! نمی رفت!!!!!!

اس ام اس که ۱۰۰از تا گذشت چه ۱۰۳ تا چه ۱۹۹ تااا!:) اين ماااه قبض موبایل! این جانب !ديدن داره!!!:)

من حالم خيلی خرابه.يکی بياد کمک.

اومد.

بعد رفت.

بعد من احساس گوزگيجه گيه مزمن دارم.

بعد چيز.

من فردا دارم می رم.

تورنتو.به يه دليل.

بعد فکر کن اگه اون يه دليل ديگه دليل نباشه.

بعد چه ريدمان می شه.

به خودم اونقده شک دارمممم.

به توام ایضا.

سرما خوردم

سوب گنديده ی ساب وی می خورم


مقاله ی مطالعات زنانو ننوشتم


خونه ازش کثافت می باره


ديشب هی الکی شعر خواندم تو تخت گريه کردم


خوابم نمی برد


کلاس نرفتم صبح

عوضش هی وول خوردم تو تخت و هی دو دو تا چار تا کردم


چه جوری بهش بگم؟


می گه شايدم من اومدم.تو دلم می گم کجا.؟.

می ترسم.
مامانه فهميد.بهش گفتم. کس شعرای مادرانه رديف کرد. تکراری. بغلش کردم.گفتم می دونم.


ديگه ترنس گوش می دم.!!!!!!


رفتم يه ماتيک خريدم.رنگش به طرز فجعيی بده! اون موقع کور بودم؟


بدبينم


باباهه می گه : < تو با من بدی نه؟ با من بدی!>دلم سوخت. گفتم آره. تابلو بود ناراحت شد.گفت<چرااا آخه؟> گفتم خوب ديگه. اومد ماچم کرد.گفت <هرکار دوست داری بکن>دلم سوخت.


ريدم من.


گفتم؟

ريدم!


Wednesday, November 08, 2006

سيم ظرفشويی نيازمندم.


دستم موند اين لاا!

.بااد کرده قد گردو.

بعد دردش می دونی چيه؟

نمی تونم اين لايی که دستم رفته رو توصيف کنم.

دستم روی دسته ی صندلی بود. بعد چرخيدم.بعد دو انگشت دست راستم از آخر گير کرد لای دسته ی صندلی و ميززز!


ديدی! نمی شه توصيف کرد.


چیت مثل آدمه فکر می کنی؟!


بددرديه.درد.کوفت.کمش کن.ولش کن.ولش کن.نکن.


Monday, November 06, 2006

If I lay here If I just lay here Would you lie with me and just forget the world?

من ريدممممم!ريدممممم!ريدممممم!

Wednesday, November 01, 2006

شارپ باش

I'll take u 4 who u r ,if u take me 4 everythin.

می دونی؟.

اونقدر بد کردی که حالا همه چيو تاريک می بينم

به همه چيز و همه کس شک دارم

به هيچ کس اعتماد ندارم

و

همه ی اينا رو تو باعثی.

ظرفيت ضايع شدنو ديگه ندارم.ندارم.يکی حاليشون کنه.بليييييز!