Wednesday, December 20, 2006

خوب.خانما.آقاها!بریم که دوهفته ی نازنین تعطیلی زندگی رو به فاک بدیم بیایم

Friday, December 15, 2006

فردا دارم می رم خونه.
هیچ انگیزه ای واسه رفتن ندارم.
همینجوری می رم.
چون باید برم.
حوصله اون همه آدم تقلبیه دست دوم حال بهم زنو ندارم..اونام ندارن حوصله مو ایضا!ولی نمی دونم چرا الکی دورم می لولن!بس که تقلبی ان!
میرم مامان و بابارو ببینم.
همین.
همیشه فکر می کردم.وقتی برسم به اینجا آخر ذوق مرگیه.
نمی دونم رسیدم به اونجا یا نه!ولی خدایییییییشاااااااااااااا اینجا اخر گه مرغیه!

Thursday, December 14, 2006

من.یه خدایی می خوام.که باشه.که ضایعم نکنه.(قبول! کمتر!!!ضایعم کنه.بالاخره خداست دیگه.چون خداست و بزرگه و بالاست اصولا ضایع هم
می کنه.اما کمتر!)که گیر نده.که منو دق مرگم نکنه.که ماهی ۳۰ بار غصانم نکنه.که خدا باشه.که.که.
خدا.
چقدر دوری.
چقدر کم رنگی.
چقدر دیگه نیستی.
چقدر تموم شدی.
چقدر.

همیشه از دسته بندی و طبقه بندی و کلسی فای! کردن متنفر بودم.از اینکه آدما رو.حسا رو بذارم تو یه قالب.فیکس.غیرقابل انعطاف.
کاش بلد بودم یه چارچوب درست کنم.هرکی زیادی گنده بود و جاش نمی شد تو چارچوب یه تیبا بزنم در کونش بندازمش بیرون

بیرون بارون می یاد. ساعت دوازده ه.بارون می خوره به بنجره.من نشستم رو تختم.چشم گردویی این ورم.کتاب روان اون ورم.دلم می دونی چی می خواد؟
.
.
.عصری .از اون لحظات هیستریک. یاده این افتادم که رسما بهم گفت: کام آن.ایت وازنت ا بیگ دیل.دونت ثینک آف می دت وی.به اینکه اون لحظه قلبم. با همه ی وجودم لرزید. به اینکه همش خواب بود.به اینکه طرف.اطرافیان.دازنت/دنت گیو ا فاک ا بات می.
به اینکه همین الان که من اینارو می نویسم شاید داره.هیچی هیچی.مامانه این موقع ها یه چیز خوبی می گه:اینقدر کشش نده!

گریه شده چاشنی زندگی روزمره.

مثل تو که توی پاستاهای معروفت ادویه کوفت و زهرمار میریزی.

گریه شده چاشنی من.

نصفه گریه صبح.

یک تکه گریه وقت شانه کردن موها.

گنده ترین تکه ی گریه مال سیاهی شب است و تاریکی.

.

دو آی ساند لایک ا دسپریت چیک؟؟

ال او ال! آم نات دسپریت!به خدااااا!

تو زندگی من.یا همه چی عاالیه.یا همه چی ریدمونه.بالانس ما لانس! یخ! لا! نه!
.
.

یه وقت هست دو دوتا چار تا می کنی. جواب نمی ده.
عوضش دل دل !!! می کنی.جواب می ده!
الان نه با دو دوتا چار تا >می رسیم!
نه با دل دل!
دردم چیه؟ نمی دونم!!!!

یه چیزایی هست تو تن آدم.تو فکر آدم.تو ته قلب آدم.که هیچ وقت.تحت هیچ شرایطی مست نمی کنن!
حالا تو هی شات برو بالا.

خیلی بده هاااا.
.
.
.

Wednesday, December 13, 2006

هوس مرغ و مغز بهاران کردم.همچین بفهمی نفهمی!

شعر و بوسه را که داشته باشی ،

مرگ چه دارد

که از تو بستاند ؟

ریتسوس

صلا نمی شد که بگویم

دوستت دارم

اما گفتم .

گفتم :

- دسته کلیدت یادت نرود .

- پله ها لیزند .

- باید مراقب باشی .

- صبر کن تا چراغ قرمز

سبز شود ...

سیما یاری

گریه می نویسم :

از خواب

با گریه پا شدم .

دستم هنوز

در گردن بلند تو

آویخته ست .

و عطر گیسوان سیاه تو

با لبم

آمیخته ست .

دیدار شد میسر و ...

با گریه پا شدم .

هوشنگ ابتهاج

امروز دو عدد فاینال داشتم. اینا.
یک عدد مطلالعات زنان.۹ صبح
یک عدد جامعه شناسی ۷ شب.
الان ساعت ۱۰ دقیقه مونده به دوازده.
از کیفیت! امتحانا ملت سوال کردن.
باید بگم که مطالعات زنان رسما ترررررر! از نوع بسط داده شده!بااز خوبه بنده مطالعات زنان دوست می دارم.فک کن!!!!
بعد از اون ور جامعه شناسی ترکوندم.رسما داشتم می ترکیدم از ذوق که همه رو بلدممم! فک کن! تمومه ۳ ساعت امتحان قربون استادم رفتم.که اونقدر گوگولیه داره خرم می کنه بی خیال روان شم به کل! بچسبم به جامعه!

دلم خنک شو.
خنک شو!

من اصلا نيستم.نگران نباش.چرت بگو.

Monday, December 11, 2006

بیا و این یه بار یکیو بفرست.ایمان می آرم بهت.!

کریسمس نیا.من هنوز گاوم.سال نو نیا.من هنوز منم.مفرد.از همه لحاظ.نیا من هنوز لباسمو نبوشیدم.سال نو نیا.من حاضر نیستم.من هنوز گیر کردم.نیا دارم می گم.

قشنگ می دونم زووری نیستاااا.

Friday, December 08, 2006

کاش می شد آتیش زد.همه ی حسای چرتو.
.
.
.

.
.

هوووم.الکی الکی!دوسال شد که من دارم این تو غر می زنم!خسته نباشم!به تنها چهار خواننده ی اینجا هم خسته نباشد می گممممم!

Take a Chance, Lose it ALL.

Thursday, December 07, 2006


دیگه جو دیگه! می گیره.سینس آیم فیلینگ آسم!! مث عقده ایا عکس می ذارم.
.
فک کن!.
.
دوست معتقده بنده الان تیپسی ام! من همچین اعتقادی ندارم.کاش بودم:
یکی نیست بگه تو که هی انگلیش می پرونی در این لحظه خیر سرت انگلیش بنویس.حااال نمی کنمممم.ساعت پنج دقیقه به ۲. پوزیشن.وخیم!!!

هه هه:)
خوبه آدم گاااهی بزنه به خط بیعاری و خریت. خداییشا.چه حالی می کنن این الاغای سطحی.منم الاغم البت.
ه:


بنده و چشم گردویی



!!!!:*

Monday, December 04, 2006

رفتم بستنی شکلاتی خريدم.با يه بسته ۱۸ تايی قيف.با يه دونه اسکوب.برا خودم بستنی قيفی درست!می کنم خفن!اتريبل اسکوب! سوبر خفن!:)...

آخی.آخی.بوس!

خونه ی جديد. بوهای جديد!دوسش دارم.!