Wednesday, January 16, 2008

Lost in Translation...

Charlotte: I just don't know what I'm supposed to be.
Bob: You'll figure that out. The more you know who you are, and what you want, the less you let things upset you.

چقد همیشه دارم به عشق هفته ی دیگه.ماه دیگه.سال دیگه زندگی می کنم. انگار که تو دنیام امروز و حال و الانی نیست. انگار هرچی هست تو آینده و فردا و ۳ ماه دیگه و سه سال دیگه وول می خوره. چقد غمگین می شه گاهی.

Monday, January 07, 2008

هه. فک کن. برگشته می گه به نظره من رشته ات اصن رشته ی تاپی نیست. البته هدفت چیزه دیگه ایی و قرار نیست همینو ادامه بدی برا همین عیب نداااره.!!!!.
.
خوب آدم غصه می خوره دیگه:(.
- حاالاا اصن مهم نیستاااا.من رشته مو دوس دارمااا.تازه حداقل اینجااا کم رشته ای نیست برا خودشاااا.امااا پس چراااااا الان غصه دارم می خورممم؟:(

باااارون اومد. احساسات شاعرانه قل قل نکرددددددددددددددددددددددددد.


نگااا نگااااااااااا چقدر شاااادماااااانه!:(

Sunday, January 06, 2008

اه اه. ما اینجا حالمون بهم خورد بس که برف اومد و همه جا سفید شد. دیگه از بارش برف حس شاعرانه مون نمی یاد هیچ تااااااااااازه پی پی هم می گیرتمون. حالا هر وبلاگی رو باااز می کنی حس شاعرانه ی برف و اینا گفته . خوب خداخان شما یه لطفی کن یه بارون واسه ما بفرست که ما هم حس شاعرانه مون قل قل کنه بیاد باالا بریم لب پنجره به بارون و خیسی هوا نگاه کنیم.
.
چی می شه خوب:(

Friday, January 04, 2008

خطرناک ترین پسرهای کرره زمین: پسرایی که خیلی مصرانه بارها و بارها بهت یاد آوری می کنن که پسراها یک سری موجودات پلید پست لاشی سکشوالی اور اکتیو ی عاطفه نامرد سو استفاده چی هستن. و بعد تاکید دارن که من یه گه دیگه ام. مثلا یه گه خاص.هه!

یه آدم شریف پیدا می شه که آلبوم ری را سهیل نفیسی رو به من تقدیم کنه؟! نبووود؟