Friday, November 24, 2006
^به طرز فجيعی دارم می رينم اين روزا. هيشکی ام نيست جمعمم کنه.
^.بهش می گم اين روزا چت چت ام. می گم دارم می رم به فاک.بهش می گم ریدنش گرفته زندگی . از همه ور دارن می یان رووم! خودم اعصاب خودمو ندارم. دلم می خواد خودمو جر بدم! ی می گه همم خوب يه راه حل داره. خود کشی!!! يه دونقطه دی هم تهش می بنده. ديوث. بهش می گم غدام رو گازه داره می سوزه برم من.تو راه آشبزخونه بلند بلند می گم ريدی آقااا ريدی! بووو می ده! تو ديگه چرا؟ شوخی بود؟ ريدی جدی ريدی. دوستاتم که ته ريدمانن! تهش!