« Home | بحث داغ می شه.حرصم می گيره. دختريکه با اون موی رنگ... » | فردا داريم می ريم يه بلايی سرمون بياريم!:) » | يه دوست خوب می خوامممم.نبود؟!~ اينجا <دوست >کنايه(... » | خواهره :* تولدت مبارکب ا ت ا خ ی ر ! » | خسته ام.بايد برا اسکولار شیپ عزيز يه فکس بفرستم .... » | موتو سيخ سيخی بکن:يشلوار پاره پوره بپوشگردبند خوش... » | يه گاااااز ميدی؟. » | .می شه بيای.نه واقعا امکانش هست؟نه واقعا رااااه دا... » | نمی دونم چرا دارم اين کاارو می کنم.خودمم می دونم ا... » | اسم وبلاگ جااان هیچ ربطی به پریود نداااره! بگماااا... »

فروغ

Thursday, August 03, 2006

باد ما را خواهد برد


در شب كوچك من افسوس باد با برگ درختان ميعادي دارد

در شب كوچك من

دلهره ويرانيست

گوش كن

وزش ظلمت را ميشنوي؟

من غريبانه به اين خوشبختي مي نگرم

من به نوميدي خود معتادم

گوش كن وزش ظلمت را ميشنوي ؟

در شب اكنون چيزي مي گذرد

ماه سرخست و مشوش و بر اين بام كه هر لحظه در او بيم فرو ريختن است

ابرها همچون انبوه عزاداران

لحظه باريدن را گويي منتظرند

لحظه اي و پس از آن هيچ .

پشت اين پنجره شب دارد مي لرزد و

زمين دارد باز ميماند از چرخش

پشت اين پنجره يك نا معلوم نگران من و توست

اي سراپايت سبز

دستهايت را چون خاطره اي سوزان در دستان عاشق من بگذار

و لبانت را چون حسي گرم از هستي به نوازش هاي لبهاي عاشق من بسپار

باد ما را خواهد برد

باد ما را خواهد برد


About me

  • I'm Apple
  • From Canada
  • 24, living in Canada,
My profile

Music

Previous posts

Links

Powered by Blogger