فخری برزنده
Sunday, October 16, 2005
برای تو ...
سلام و ...
نيمی از جهانم برای تو
نيمی برای گنجشکها
نيمی از دوست داشتنم برای تو
نيمی برای باد
تا کوچهها را بگردد.
نيمی از مهربانيم برای تو
نيمی برای باران
تا بر زمين ببارد
و ناگهان
مرا به نام کوچکم صدا ميکنی
گنجشکهايم به سرزمين تو کوچ میکنند
و من با اين همه بيابان
که هيچ هم بهار نمیشود
فصلها را گم میکنم