« Home | دوروغ گو دشمن خداست/ببخشيد حالا!خداجونی دشمن تراشی... » | هه!خيلی می چسبه مشنگ بازيامون!خيلی!گاهی می بينم با... » | لپمو نکش ديگه!دهه!:ي » | بهم گفت!تو فواره عشقی!يادم باشه بپرسم يعنی چی!!!؟ » | می خوام رزومه مو ببرم اونجا.خسته شدم از کار فعلی ا... » | هاهاهاهاها!قر کمر!اهااااان! » | حوصله ام سر رفته از پيچ پيچ.از هيچ هيچ.از پوچ پوچ.... » | فخری برزنده » | فخری برزنده » | فخری برزنده »

فخری برزنده

Sunday, October 16, 2005

برای تو ...
سلام و ...
نيمی از جهانم برای تو
نيمی برای گنجشک‌ها
نيمی از دوست داشتنم برای تو
نيمی برای باد
تا کوچه‌ها را بگردد.
نيمی از مهربانيم برای تو
نيمی برای باران
تا بر زمين ببارد
و ناگهان
مرا به نام کوچکم صدا ميکنی
گنجشک‌هايم به سرزمين تو کوچ می‌کنند
و من با اين همه بيابان
که هيچ هم بهار نمی‌شود
فصل‌ها را گم می‌کنم