« Home | زور می زنم بهم خوش بگذره همش بايد زور زد انگار. » | طوبا می گه: نوشتن کار مزخرفیهمث خندیدنیا حرف زدنآد... » | koon soozi » | عاشقی کار آدمای بيکاااره.منم که بيييکااااااار! » | یه فکت:‌ اگه به فاک نبری به فاک میری. چه فکت تخمیه. » | رولت بخور بابا.کون لق همه.. » | خسته شدم از بس این وری به زندگی نگا کردم. گردنم شک... » | یاد گرفتم دیگه هیچ وقت به هیچ کس دل خوش نکنم.بهتره... » | دهنه مارو صاااااف کرد ای بابا! » | دارم مي ترکم. نمی دونم از خوابه ياا از غصه~ »

Tuesday, September 12, 2006

تموم راه اتاوا تا مونترال رو زار زدم. با کمال وقاحت هم دماغمو کشیدم بالا.دستمال هم نداشتم. تازه لنگامم گذاشتم رو صندلی بغلیم که هیچ الاغی هوس نکنه بغلم بشینه! بچه ی خوشگل چشمامش گرد شده بود! به درک. تودلم غم داشتم. گریه کردم. خووب کردم. بازم می کنم.