« Home | انگار که بعده نمی دونم چقدر نوری! فلان شهاب به نمی... » | هم.امروز بلند شدم رفتم مدرسه ی سابق!کلی ذوق و اينا... » | شما کاری می کنین اینه که میری سرتو میذاری می میریI... » | اين آدمايی هستن که (ایرانی ها!!!! منظورمه البته! ب... » | چقدر طول ميكشدتا اين دانه سبز شودسر زند زخاكرشد كن... » | What hurts the mostIs being so closeAnd having so ... » | <قشنگ>! ميدونم که اصلا نتيجه ای نداره.کک تو تنبونم... » | "شب بيا باغ!" By: mE » | خوب می بينم که يوبوست گرفتی:ي. ايشالله هيچ وقت خوو... » | همه چيشو دوست دارمبه جز اين بخش وسيله جمع کردن!!!!... »

Monday, October 23, 2006

از اونجايی که من هفته ی ديگه ۲ تا ميد ترم دارم.ديگه قول دادم به خودم که از فردا بشينم بخوانم درس.

بعد الان قانونا فرداست.

ساعت ۱ هه!

بعدش!من الان فکر می کنم که الان (ساعت يک نيمه! شب!!!)فردا محسوب نمی شه.

بعدش!می خوام خودمو خفه کنم با بيداری و نخوابی و نت!چون از فردا ديگه می خوام درس بخوانم.

بعدش من اگه همين طور تا بوق سگ بيدار بمونم.فردا لنگ ظهر از خواب بيدار ميشم.

بعدش کلا ريده می شه به برنامه ريزيه درسيم! واينا!

بعدش دوباره فردام درس نمی خوانم.

به خودم می گم از بس فردا..بعدش...


می بينين که من سايکل زده شدم از دست اين زندگانی.
برم بکبم؟ يا نکبم؟

About me

  • I'm Apple
  • From Canada
  • 24, living in Canada,
My profile

Music

Previous posts

Links

Powered by Blogger