Monday, July 16, 2007
۲تا از چمودونام هنوز نرسيده.اعصابم خط خطيه.خسته ام.خونه بوی خستگی می ده!اومدم تو خورد تو ذوقم.دلم می خواست برگردم برم همون جا!چمدونی که پيدا شده رو باز کردم.چشمم به هرچی می خورد گريه ام می گرفت!يخچال خالی.يکی از ماهيام مرده.پول دانشگام واريز نشده واسه وام تحصيلی اقدام نکردم.۱درسمو افتادم.دو ماه ونيم تمام خوش گذردونم و حالا قلبم درد می کنه!تا صبح با همه خستگی خوابم نبرد و تمام مدت بهش فکر می کردم و از اينکه دور شديم.فکر کردم نبايد بهش زنگ بزنم.بايد پروندش بسته شه.۵ صبح به اميد اينکه ظهر پاميشم بهش می زنگم از خواب بيدار شدم!هزار تا عدد و رقم وارد کردم تا صداشو شنيدم.گريه ام گرفت.گفتم الو.باورش نشد.فکرشم نمی کرد.تعجب کرد.پشيمون شدم.