« Home | خیالم.مثه یه پرندس که همه جا می پره.که هرچی می خوا... » | تنم بو نفرت گرفته. » | با تو بودم. » | کثافت » | من یه مقدار خیلی زیادی زندم.اینجام درد می کنه. مام... » | اینجااام که بوی بیمارستان داره می گیره کم کم.!به د... » | چرا همگان را نبخشمچرا از خاطر نبرم زخم‌ها را،من ک... » | نمی دونم چن ساعت شد.گریه کردم.به یه مدت طولانی!. » | تجربه نشون داده که: همیشه شخص یا اشخاصی برای اینکه... » | دوستی های فوری.... »

Wednesday, August 08, 2007

وسط همه ی این کشمکشا و ریدن های پیاپی و ناامیدی های تخمی و سردرگمی ها گه. ۴روزه گوگوری مگوری بود. با یه ایکیپ کاملا متفاوت رفتم کمپینگ. چادر زدیم. واسه این که برسیم به یه دسشوییه درس درمون باید ۲ کیلومتر راه می رفتیم. ۶ نفری چپیدیم تو یه چادر ۳نفره و همه امواتمون تک به تک! اومدن جلو چشمون.روزی ۱۲ کیلومتر با کیپ گروه سلامت!!! رفتیم دویدم. گوشت نخوردم! با طبعیت دوس شدم. آبجو خوردم! پسته خوردم.از هرگونه تنکنولوجی خبری نبود.از میدل فینگرم استفاده نکردم.پشه ها تا ماتحتمونو نیشیدین!وسط درختا جیش کردم!!!شبا از ترس خرس و مار و خفگی از بی اکسیجنی کپه مرگمو نذاشتم. کثافت خالی شدم. رفتم حموم عمومی دوش گرفتم. پارو زدم. دوچرخه سواری کردم. آدم ندیدم.گریه نکردم.نگران آدمای یاهو و ام اس ان و خونه و بیرون نبودم.مثه تو فیلما لب جاده وایسادم و سوارماشین غریبه ها شدم و رفتم شیر و تخم مرغ خریدم. تو تاریکی شب زیره آسمون. دور آتیش دراز کشیدم و با ستاره هام حال کردم. دس تو دماغم کردم.آی پادمو با خودم نبردم. شنا کردم. آفتاب گرفتم.انرجی گرفتم. و حالام برگشتم خونه و دلم هنوز همونجا رو می خوادو همون جای ساکت دنح و بی هیچ امکاناتی.....
ا