فخری برزنده
Sunday, October 16, 2005
شک نکن
من بهترینم.
بهترین کسی که می توانست
دوستت داشته باشد
همه ی اعدادش را ببخشد
تا ده همیشه بیشترین باشد.
کسی که
همه ی بازی های کودکیش را با تو تقسیم کر
کسی که عروسک هایش را داد،
تا باران برای تو ببارد.
و برنگشت به شهرش
تا تو
همیشه جلوی چشم هایش باشی.
شک نکن
پرنده ها که می گذرند،
سیب ها که به شکوفه می نشینند،
اینها که می آیند،
آنها که دوستت دارند،
همه
روزی
جایی مرا دیده اند!